زندگی نیست بجز عشق
بجز حرف محبت به کَسی
وَر نه هر خار و خَسی
زندگی کرده بَسی…
زندگی حس غریبیست
که یک مرغ مهاجر دارد …!
لحظهها را دریاب …
زندگی در فردا نه
همین امروز است …
صدا کن مرا
صدای تو خوب است
به سراغ من اگر میآیید،
پشت هیچستانم.
پشت هیچستان جایی است
پشت هیچستان رگهای هوا پر قاصدهایی است
که خبر میآرند، از گل وا شده دورترین بوته خاک...
آدم اینجا تنهاست
و در این تنهایی، سایه نارونی تا ابدیت جاری است.
ایمان بیاورید
به خدایی که به پیچک فرمود:
"نرده را زیبا کن"
دوستان من کجا هستند؟
روزهاشان پرتقالی باد!
هوش من
پشت چشمان او آب می شد …!