شعری از سلمان ساوجی برای شهیدان کربلا

بیت‌های برگزیده از قصیده‌ای ۳۵ بیتی از کتاب «دیوان سلمان ساوجی» به اهتمام منصور مشفق

  

خاک، خون‌آغشته لب‌تشنگان کربلاست

آخر ای چشم بلابین! جوی خونبارت، کجاست؟

جز به چشم و چهره، مسپَر خاک این ره کآن همه

نرگس چشم و گل رخسار آل مصطفی ست

ای دل بی‌صبر من! آرام گیر این‌جا، دمی

کاندرین جا منزل آرامِ جان مرتضی ست

ای که زوّار ملایک را، جنابت مقصدست

وی که مجموع خلایق را، ضمیرت پیشوا است

در حقِ باب شما آمد: عَلی بابُها

هر کجا فصلی درین باب ست، در باب شماست

هر کس از باطل، به جایی التجایی می‌کند

ز آن میان، ما را جناب آل حیدر مُلتَجی ست

کوری چشم مخالف، من حسینی‌مذهبم

راه حق این است و، نتوانم نهفتن راه راست

ای چو دریا خشک‌لب! لب‌تشنگان رحمتیم

آب رویی دِه به ما کآب همه عالم، تو راست

جوهر آب فرات از خون پاکان گشت لعل

این زمان، آن آب خونین همچنان در چشم ماست

یا امامَ المتَّقین! ما مفلسان طاعتیم

یک قبولت، صد چو ما را تا ابد برگ و نوا است

یا امامَ المسلمین! از ما عنایت وامگیر

خود تو می‌دانی که سلمان بنده آل عباست

نسبت من با شما اکنون، درین ابیات نیست

مصطفی فرمود: سلمان هم ز اهل بیت ماست

خواجه جمال‌الدین سلمان بن خواجه علاءالدین محمد معروف به سلمان ساوجی از شاعران سده هشتم هجری اسـت و معاصر و هم‌عصر خواجو و حافظ است. او در ردیف بزرگ‌ترین قصیده‌سرایان درجه اول زبان فارسی قرار می‌گیرد. این شاعر دو مثنوی دارد؛ یکی موسوم به «جمشید و خورشید» به شیوه داستان‌های نظامی و دیگری «فراق‌نامه». سلمان ساوجی در سال ۷۷۸ هجری قمری درگذشت.

منبع: ایسنا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد