اشعار عاشقانه هوشنگ ابتهاج

رندان نبریدند دل از دست درازی
تا زلف تو را این همه کوتاه ندیدند

 

متن عاشقانه از هوشنگ ابتهاج

با شوق سرانگشت تو لبریز نواهاست
تا خود به کنارت چه کند چنگ نوایی


شعر عاشقانه از هوشنگ ابتهاج 

ای گل در آرزویت جان و جوانیم رفت
ترسم بمیرم و باز باشم در آرزویت


متن عاشقانه از  هوشنگ ابتهاج

دستم نمی‌رسد که در آغوش گیرمت
ای ماه با که دست در آغوش می‌کنی؟!


زیباترین اشعار هوشنگ ابتهاج

چه غریبانه تو با یاد وطن می نالی
من چه گویم که غریب است دلم در وطنم


اشعار عاشقانه هوشنگ ابتهاج 

چه شیرین و چه خوشبوست
کجا خوابگهِ اوست؟
پی آن گل پر نوش
چو پروانه بگردید...


جملات عاشقانه هوشنگ ابتهاج 

تا من بودم نیامدی، افسوس!
وانگه که تو آمدی، نبودم من


متن های زیبا از هوشنگ ابتهاج 

هوا بد است
تو با کدام باد می روی؟
چه ابر تیره‌ای گرفته سینه‌ی تو را
که با هزار سال بارش شبانه روز هم
دل تو وا نمی‌شود.
زمان بی‌کرانه را
تو با شمار گام عمر ما مسنج
به پای او دمی‌ست این درنگ درد و رنج
به سان رود
که در نشیب دره سر به سنگ می‌زند
رونده باش
امید هیچ معجزی ز مرده نیست،
زنده باش...


بازدیدکننده ی محترم! در صورت تمایل می توانید زندگی نامه هوشنگ ابتهاج را هم مطالعه کنید.
زندگیتان عاشقانه ...
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد